غزل شمارهٔ ۱۶۰ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۶۰ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۶۰ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

روا مدار خدایا که در حریم وصال

رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

همای گو مفکن سایه شرف هرگز

در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد

بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل

توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری

غریب را دل سرگشته با وطن باشد

به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ

چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد

 

شرح ابیات غزل

(1)خلوت ، به شرط آنكه يار من همدم باشد دلپذير است نه اينكه من در سوز وگداز باشم واو به مانند شمع براي اهل مجلس نور افشاني كند.

(2)من، آن انگشتري حضرت سليمان (يار ) را كه گهگاهي در اختيار ديو( ديگران ) باشد به هيچ بهايي نمي پذيرم.

(3) خدايا مپسند كه در محوطه ديدار دوست ، رقيب از نزديكان بوده و بهر من نوميدي ودوري باشد.

(4) به مرغ هما بگو كه هر گز سايه شرف و اعتبار خود را بر شهري كه در آن ارزش طوطي كمتر از كلاغ است مينداز. (5) نيازي به بازگو كردن شرح اشتياق نيست . زيرا حال دل آتش گرفته را از خلال سوز وگدازي كه در سخن است مي توان دريافت.

(6) شوق خيال رسيدن به كوي تو از سر بيرون نمي رود . آري چنين است كه دل بي قرار غريب هميشه به سوي وطن خود تمايل دارد.

(7) اگر حافظ به مانند گل سوسن ده زبان هم داشته باشد در حضور تو به مانند غنچه مهر سكوت بر لب دارد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type