غزل شمارهٔ ۱۷۰ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۷۰ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۷۰ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد

از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد

صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست

باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب

باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد

مغبچه‌ای می‌گذشت راه زن دین و دل

در پی آن آشنا از همه بیگانه شد

آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت

چهره خندان شمع آفت پروانه شد

گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت

قطره باران ما گوهر یک دانه شد

نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری

حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد

منزل حافظ کنون بارگه پادشاست

دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد

 

شرح ابیات غزل

(1) ديشب حافظ خلوت نشين به ميخانه آمد، پيماني را كه براي ترك باده گساري بسته بود شكست و به سر وقت باده رفت .

(2) چهره زيبايي محبوب دوران جواني ، در خواب به خيالش آمده بود و بار ديگر ، سر پيري عاشق و شيدا و بي قراري شد.

(3) اين صوفي عقل از دست داده كه ديروز آلات باده گساري را مي شكست ، با نوشيدن يك جرعه مي ،باز بر سر عقل آمد.

(4)( و )پس از آشنايي با مغ بچه يي كه دل ودين را مي ربود و در آنجا به رفتار آمده بود ، از همگان پيوند آشنايي را برديد.

(5) سرخي آتشگران چهره گل ، خرمن هستي بلبل را به آتش كشيد و چهره خندان شمع بلاي جان پروانه شد.

(6) سپاس خداي را كه گريه هاي شبانگاهي و سحري بي اثر نماند و دانه هاي اشك ما به مرواريد گرانبها و بي مانند تبديل شد.

(7) چشم ساقي ، آينه سِحر خواند(وبرما دميد) و انجمن ورد دعاي ما را به محفل گفت و شنود بدل ساخت

(8) حاليا منزل حافظ به منزله آستان بزرگي و عظمت الهي است دل او، دلداري را باز يافته و جان او به محبوب پيوسته است.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type