عشق تو نهال حیرت آمد
وصل تو کمال حیرت آمد
بس غرقه حال وصل کآخر
هم بر سر حال حیرت آمد
یک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حیرت آمد
نه وصل بماند و نه واصل
آن جا که خیال حیرت آمد
از هر طرفی که گوش کردم
آواز سؤال حیرت آمد
شد منهزم از کمال عزت
آن را که جلال حیرت آمد
سر تا قدم وجود حافظ
در عشق نهال حیرت آمد
شرح ابیات غزل
١ -عشق تو،نهال حيرت و وصل تو،كمال حيرت است.[حيرت،وادى ششم از وادىهاى سير وسلوك عرفانى و سكوى پرش به مرحلهى هفتم يعنى فناست.شاعر حيرت را به درختى مانند مىكندكه نهال آن در مرحلهى عشق(وادى دوم سير و سلوك)در دل سالك كاشته مىشود و در مرحلهىهفتم به درخت كاملى تبديل مىشود.در اين غزل،ويژگىهايى از وادى حيرت توصيف شده است.]
٢ -چه بسيار سالكانى كه پس از غرق شدن در وصل باز هم به حالت حيرت باز مىگردند.
٣ -دلى را نشان بده كه داغ حيرت بر آن نقش نبسته باشد.[به دل شخصيت بخشيده و حيرت را
مانند خالى بر چهرهى او تصور كرده است.]۴ -حتى با آمدن خيال حيرت،نه از وصل نشانى مىماند و نه از واصل.[يعنى حيرت چنان است
كه حتى سالك واصل را هم سرگشته مىكند.تكرار مضمون بيت دوم است.]۵ -از هر طرف كه گوش كردم،صداى سؤال حيرت مىآمد.
6-كسى كه جلال و شكوه حيرت را يافت،از كمال عزت دوست،شكست خورده و گريزان شد.٧ -سر تا پاى وجود حافظ،در عشق او نهال حيرت است.[نهال حيرت تشبيه است.از آن رو
حيرت را به نهال مانند كرده كه نهال،استوار نيست.با وزش باد به هر سو خم مىشود و در معرضافتادن است.]
پیام بگذارید