غزل شمارهٔ ۱۷۸ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۷۸ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۷۸ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وان که این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

صوفیان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانه خمار بماند

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصه ماست که در هر سر بازار بماند

هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم

آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت

جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس

شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند

داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید

خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد

که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی

شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

 

شرح ابیات غزل

(1) كسي كه راز نگهدار دل شد در سراي محبوب بماند ( جز محارم شد) و آنكه راه ورسم راز داري را ندانست ( دور ماند ) و در بي اعتقادي خود باقي ماند .

(2) اگر دل من عنان اختيار خود را از دست داده ، پرده دري كرد برآن خرده مگير . سپاس خداي را كه در پرده اوهام باقي نماند .

(3) صوفيان ديگر همه رخت و لباس خود را از گرو و شراب به در آوردند تنها خرقه ماست كه در خانه شراب فروش باقي مانده است .

(4) همه صوفيان خرقه پوش با حالت مستي ( از ميان بازار ) گذاشتند واتفاقي نيفتاد، تنها داستان ( مستي ) ماست كه هنمچنان بر سر كوچه و بازار ( در دهان مردم ) مانده است .

(5) هر شراب سرخی كه از آن دست بلورين گرفتيم به صورت اشك حسرت در آمد و در بين پلكهاي گهر بار باقي ماند

(6) به غير از دل من كه از ازل تا ابد همچنان عاشق پا برجا باقي ماند، شنيده نشد كه كس ديگري در كار عشقبازي به صورت هميشگي باقي بماند .

(7) گل نرگس ، خود را به بيمار زد تا شايد حالت چشم تو را حاصل كند، آن حالت را بدست نياورد اما بيماري باقي مانده باشد.

(8) از پژواك سخنهايي كه د رباره عشق گفته اند يادگار خوشايندتري نديدم كه در زير اين گنبد كبود پيچيده و باقي مانده باشد.

(9) خرقه يي داشتم كه عيبهاي فراوان مرا در زير خود پنهان مي كرد . اين خرقه براي تهيه مي ومطرب به رهن گذاشته و زنار كمر من آشكار شد.

(10) صورت زيباي چيني ، در برابر چهره دلرباي تو چنان شگفت زده شد كه آثار ان حيرت همه جا بر در وديوار يه صورت نقش باقي مانده است.

(11) رزوي دل حافظ براي تماشا به تماشا گاه زلفش رفت تا پس از تماشا باز آيد اما براي هميشه در آن بند گرفتار آمد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type