غزل شمارهٔ ۱۸

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۸

غزل شمارهٔ ۱۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

وان مواعید که کردی مرواد از یادت

در شگفتم که در این مدت ایام فراق

برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگی دختر رز گو به درآی

که دم و همت ما کرد ز بند آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست

جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت

بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد

طالع نامور و دولت مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح

ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

 

 

شرح غزل

(۱)ای ساقی! فرا رسیدن عید به تو مبارک باد. به امّید اینکه وعده هایی که داده بودی فراموشت نشده باشد.
(۲)در شگفتم که آیا در این مدّتِ دوری و فراق دلت راضی می شد که چنین از دوستان دل برگیری.
(۳)(ای باد صبا) مراسم خدمتگزاری ما را به شراب ابلاغ کرده بگو که از طینت پاک و همّت و اراده ما بود که تو از زندانِ خُم رهایی یافتی. حالیا آشکارا بیرون آی …
(۴)… (که) شادی اهل مجلس وابسته به قدوم توست (و) هر دلی که شادی ترا نخواهد قرین غم و اندوه باد.
(۵)سپاس خدای را که دست غارتگر خزان خللی در گلزار پر گل و سبزه تو پدید نیاورد.
(۶)چشم بد از تو دور که در اثر بخت و اقبال بلند و امکانات جبلّیِ تو، از پراکندگی و جدایی رهایی یافتی.
(۷)حافظ مبادا امکانات این کشتی نوح را از دست بدهی وگرنه طوفانِ رویدادها تو را از بین خواهد برد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type