دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
تشویش وقت پیر مغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
شرح غزل
1.میدانی که چنگ و عود چه چیزی بیان میکنند ،مخفیانه شراب بنوشید زیرا که نوشندگان را تازیانه می زنند
2. حرمت عشق و آبروی عاشقان را می برند ، بر جوانان عیب می گیرند و پیران را از عشق ورزی سرزنش میکنند .
3.جز سکه های نا خالص و نا سره چیزی بدست نیاوردند اما همچنان بیهوده در این خیال هستند که راز کیمیاگری را میدانند .
4.می گویند که سخن رازامیز عشق را نه بگوید و نه بشنوید ، این حکایتی دشوار است که بیان میکنند .
5. ما در بیرون از پرده اسرار ، به خیالات واهی مغرور شدهایم تا ببینیم که درون پرده ، در مورد ما چه می اندیشند و چه تصمیمی میگیرند .
6.بنگر که این راهروان با شیخ خود چه می کنند چگونه وقت پیر مغان را مشوش و شوریده می سازند .
7. گرچه می توان صد کشور دل را نیم نگاه بدست اورده اما این زیبارویان هستند که در این سوداگری کوتاهی، میکنند .
8.گروهی ف وصال دوست را منوط به تلاش و سعی می دانند و گروهی دیگر ان را به تقدیر و سنوشت سپرده اند .
9. باری، بر ثابت ماندن همیشگی اوضاع روزگار اطمینان نداشته باش زیرا جهان کار خانه ای است که پیوسته در آ تغییر ایجاد می کنند .
10. حال که چنین است پس تو شراب بنوش زیرا که پیر و حافظ و فتوی دهنده و محتسب ف اگر خوب به اعمالشان نگاه کنی همگی در حال تزویز و ریاکاری هستند .
پیام بگذارید