شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بیگنهند
جفا نه پیشه درویشیست و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند
مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند
جناب عشق بلند است همتی حافظ
که عاشقان ره بیهمتان به خود ندهند
شرح غزل “
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
“
1.شراب خالص و ساقی دلپذیر دو دام هستند که حتی دانایان و خردمندان دنیا نیز نمی توانند ار کمند این دو خود را رها کنند .
2. اگر چه من عاشقم و لاابالی و مست و گناهکارم اما هزاران شکر که سایر همشهریانم بی گناه هستند .
3.ستم کردن شیوه صوقیان و سالکان نیست ، ای ساقی باده بیاور که این رهروان راه طریقت ، شایستگی این طی طریق را ندارند .
4. به چشم حقارت به نیازمندان عشث منگر زیراکه این قوم ، پادشاهانی بی تاج و کمر شاهانه هستند .
هوشیار باش زیرا آنگاه که باد بی نیازی پروردگار بورزد ، هزاران خرمن عبادت و پارسایی را به نیم جو نمیخرند .
6.کاری مکن که بندگان و غلامان محبت تو از اطرافت بگریزند و گرنه جاه و جلال دلبری تو درهم شکسته خواهد شد
7. من بنده اراده استوار باده نوشان یک رنگ و بی ریا هستم نه آن گروهی که لباس کبود صوفیانه بر تن دارند ولی سیاه دل و بی صفا هستند .
8. جز با ادب و متانت به میخانه قدم مگذار زیرا که رهروان طریقتش محرمان شهریاردل هستند
9. درگاه عشق بس والاست پس ای حافظ همتی کن زیرا که عاشقان واقعی ، بی همتان و سست عنصران را هرگز نخواهند پذیرفت .
پیام بگذارید