یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رخت شمع طرب میافروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود
یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایتها بود
یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
یاد باد آن که به اصلاح شما میشد راست
نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود
شرح غزل “یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود”
- فراموش مباد زمانی که پنهانی نگاه عنایتی به ما داشتی و نقش عشق تو در چهره ما آشکار بود .
- یاد باد آن زمانی که نگاهت با خشم و ملامت خود مرا میکشت و لب شیرینت همچون معجزه عیسی دوباره زنده ام میکرد .
- یاد باد آن روزی که در محفل محبت و عشق شراب صبحگاهی نوشیده بودیم و جز من و یار هیچکس آنجا نبود و خدا با ما بود.
- یاد باد زمانی که چهره تو چون شمعی شادی افزود بود و دل سوخته ما چون پروانه ای گستاخ به دورت میچرخید .
- یاد باد روزی که در آن محفل خوش خلقی و نزاکت و ادب تنها کسی که بی پروا و مستانه میخندید شراب بود
- یاد باد زمانی که چون شراب سر خفام در قدج میخندید میان من و لب لعل تو سحنها گفته میشد .
- یاد با دآن زمانی که وقتی محبوبم آهنگ سفر میکرد و کمربند سواری می بست ماه نو در رکاب او چون فاصدی چهان پیما حرکت میکرد .
- یاد باد روزگاری که من در میکده معرفت اقامت داشتم و مست بودم و از آنچه که امروز در مسحد از داشتنش محرومم آنجا فرهم بود .
- یاد باد ان زمانی که با تصحیح و انتقاد شما گوهر ناسفته شعر حافظ به رشته کشیده شده و منظم میشد.
پیام بگذارید