غزل شمارهٔ ۲۰۷ به همراه معنی غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۰۷ به همراه معنی غزل

غزل شمارهٔ ۲۰۷ به همراه معنی غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک

بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد

عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است

آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم

خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق

مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی

خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ

که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود

 

 

شرح غزل “یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود”

 

  1. روزیگاری که کوی تو منزل و قرارگاه دل من بود یاد باد و ان زمانی که روشنی چشم من خاک  در تو بود
  2. و درست چون سوسن و گل سرخ بر اثر مصاحبت بی الایش و بی ریا ، انچه تو در دل داشتی  بر زبان من جاری بود
  3. وقتی که دل از زبان پیر عقل حقایقی را نقل میکرد عشق به کمکش می امد و مسائلی را که برای او مشکل بود باز میگفت
  4. اقسوس از آن ستم و درازدتی که در دامگه دنیا بر مردم می رود و جسرت و دریغ  از آن سوز و گدازی که در محفل دوستان بود .
  5.  تصمیم قلبی من این بود که هرگز بی یار و دوست نباشم اما چه میتوانم بکنم درحالی که  تلاش منو  دل باطل است
  6. دیشب به یاد یاران هم پیاله ام به میخانه رفتم اما خم می را دیدم که از دلش خون میچکید و پایش از اشک دیده در گل بود.
  7. بسیار جستجو کردم که علت اندوه و درد فراق را بدانم ، عقل صاحب رای نیز از این مسئله ناآگاه بود .
  8. به راستی که نگین فیروزه ابو اسحاق فروقی نیکو داشت اما سلطنت او بسیار زودگذر و پر شتاب بود
  9. حافظ خنده شادمانه آن کبک وشخرام را دیدی در حالی که از سر پنجه قوی شاهین سرنوشت غافل و بیخبر بودی

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type