غزل شمارهٔ ۲۰۸ به همراه معنی غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۰۸ به همراه معنی غزل

غزل شمارهٔ ۲۰۸ به همراه معنی غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی

آن چه در مذهب ارباب طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مرغ همایون طلب و سایه او

زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود

گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن

شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود

چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست

نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه

هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

 

۱- خستگان را چو طلب باشد و قوّت نبوَد / گر تو بیداد کنی شرط مروّت نبوَد

۲- ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی / آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود

۳- خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق / تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

۴- دولت از مرغ همایون طلب و سایه او / زآن که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود

۵- گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن / شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود

۶ چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکی است / نبوَد خیر در آن خانه که عصمت نبود

۷ حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه / هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

 

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type