دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
ای گلبشکر آن که تویی پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
ما را شرابخانه قصور است و یار حور
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور
حافظ شکایت از غم هجران چه میکنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
شرح غزل :
بیت اول:بار دیگر بلبل عاشق و شکیبا از شاخه ی سرو بلند قامت آواز سر دارد که چشم بد از روی گل دور باد؛ بلبل با آواز خود رسیدن فصل بهار را نوید می دهد.فصل عشق و مستی فرا رسیده
بیت دوم:ای گل سرخ!به شکرانه ی آنکه بر دل بلبل عاشق سلطنت کرده و پادشاه جمال و زیبایی هستی، با این بلبلان عاشق و بیدل، تکبّر نکن
بیت سوم:از دوری و غیبت تو هیچ گله و شکایتی ندارم، زیرا تا غیبت و جدایی نباشد، وصال به یار و حضور در کنار او لذت بخش نخواهد بود.
بیت چهارم: اگر دیگران با عیش و عشرت شاد و خرّم هستند، برای ما غم عشق شیرین بوده و فراق از معشوق باعث سرور و شادمانی شده و عاشق بودن بی وصال لذت محسوب می شود.
بیت پنجم:چنانچه زاهد و پرهیزکار آلوده به ریا، دل به حوریان و کاخ های بهشتی بسته و امیدوار است، اما قصد ما عاشقان میکده و حور ما معشوق زیباروی بوده.
بیت ششم:همراه با آواز دلنواز چنگ، شراب بنوش و غم مخور.اگر کسی به تو بگوید که می نخور به این دلیل که کار گناهی است، بگو خدا بخشنده میباشد و گناهکاران را می بخشد و خدا عاشقان را می بخشد.
بیت هفتم:ای حافظ!چرا از غم دوری شکایت می کنی؟ عاقبت، دوران فراق پایان می یابد و در پی آن وصل میسّر می شود و پس از دوران تاریکی روشنایی امده
پیام بگذارید