ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز
صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش
بشکست عهد چون در میخانه دید باز
از طعنه رقیب نگردد عیار من
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت
از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
هر دم به خون دیده چه حاجت وضو چو نیست
بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان
حافظ که دوش از لب ساقی شنید راز
شرح ابیات عزل :
بیت اول: اي دلبري كه در حسن و زيبايي هم به سرو ناز مي ماني .و هم با ناز وكرشمه راه مي روي ، (و ) عاشقان پيوسته او قات به ناز تو نياز دارند .
بیت دوم:چهره با عشوه و نازت مبار كباد كه گويي از زور ازل ، قباي ناز را بر رقامت سرو مانند تو بريده اند بیت سوم: به كسي كه در آرزوي بوي خوش زلف تو، دل نگران است بگو كه به مانند عود بر آتش سوزان بسوزد و بسازد.
بیت چهارم: دل پروانه از وجود پرتو شمع ، سوزان ودل من بدون شمع چهره تو در سوز و گداز است .
بیت پنجم: آن صوفي كه در نبودن تو اجباراً از مي دست كشيده بود ، شب پيش تادر ميكده ها را دوباره گشوده يافت ، توبه خود را شكست.
بیت ششم: هر چند مرا مانند طلا در دهانه گاز انبر، زير فشار خورد كنند ، سرزنش و شماتت مدعي از ازرش و عيارئ شخصيت من چيزي نمي كاهد .
بیت هفتم:اين دل من كه از گردش ، به دور قبله آستان تو آگاهي و قوف پيدا كرد ، از اشتياق زيارت اين حرم ، ديگر قصد رفتن به مكه را ندارد.
بیت هشتم:چه نتيجه يي دارد كه با اشك خون آلود پيوسته وضو ساخته و تطهير كنم، در حالي كه بي وجود محراب ابروي تو ، اجازه نماز خواندن را ندارم .
بیت نهم:همانطور كه باده در حال كف كردن به سَر خُم نزديك مي شود ، حافظ هم شب پيش با شنيدن نكته نغزي از دهان ساغر، كف زنان و شاد كنان بر سر خم رفت.
پیام بگذارید