غزل شمارهٔ ۲۷۶ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۷۶ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۲۷۶ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش

ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش

 

شرح ابیات غزل :

بیت اول: اگر باغبان پنج روزی به مصاحبت گل نیاز دارد؛در تحمل رنج دوری باید مثل بلبل صبور باشد.پنج روز ، کنایه از مدت کم است: گل همین 5روز و 6روز باشد.یعنی اگر باغبان مایل است که چند روزی از مصاحبت گل لذت ببرد،باید رنج ماههای سرد زمستان و پاییز را تحمل کند، تا بهار برسد ، هم چنان که بلبل رنج دوری و نیش خار را تحمل می کند و از عشق گل منصرف نمی گردد

بیت  دوم:ای دل در زنجیر زلفش از بی سروسامانی شکوه مکن ؛ مرغ هشیار وقتی به دام افتاد باید هشیار باشد و دل را چنانکه غالباً رسم اوست به مرغ تشبیه کرده، می گوید وقتی مرغ گرفتار قفس شد اگر هوشیار باشد آرام می ماند ، زیرا هرچه خود را به در ودیوار قفس بزند بیشتر رنج می کشد، پس ای دل من اکنون که در دام زلف او افتاده ای آرام باش.

بیت سوم: برای رند بی پروایی که آتش به عالم زده، مصلح اندیشی چه لزومی دارد؛ کار کشور داری است که به تفکر و چاره اندیشی نیاز دارد.

بیت  چهارم:درطریقت ، تکیه بر پرهیزگاری و علم ودانش کفراست، سالک اگر صاحب صدگونه فضیلت باشد،باز باید توکل داشته باشد. طریقت در اینجا به معنی  روش، راه، در تصوف تزکیه باطن وآن طریقی است که سالکان را به خدا رساند

در طریقت ، یعنی راهی که عارفان برای وصول به معشوق برگزیده اند، تکیه بر تقوی یا علم و دانش خلاف رسم و راه است. سالک این راه اگر صدگونه از این فضائل داشته باشد نباید بر آنها تکیه کند و مغرور شود باز هم باید به خداوند توکل داشته

بیت   پنجم:نگاه عاشقانه و لذت بردن از چنین زلف و رخ حرام باشد؛بر فردی که به روی یاسمن و گلبرگ های مجعد سنبل نیاز داشته باشد و مقایسه بین زلف یار با خوشه سنبل ، و رخ یار با برگ گل یاسمن است، و رجحان دادن زلف و رخ یار بر آنها . می گوید آنکه با وجود زلف و رخ یار بخواهد با سنبل و یاسمن نظر بازی کند،ارزش زیبایی را نمی داند؛ پس لذت نگاه ونظر بازی با زیبایی های معشوق بر او حرام باشد.

بیت   ششم:تا زمانی که این دل پریشان من به آن کاکل و زلف مجعد نیازمند باشد باید از آن چشم مستانه نازهای بسیار بکشد.نرگس ، کنایه از چشم است و نرگس مستانه؛ چشمی مثل مستان. چشمی که مثل مستان با حال و کیفیت و افتادگی نازآلود باشد.

بیت   هفتم:ساقی ، در گردش پیمانه شراب چقدر مسامحه می کنی ؛ وقتی نوبت به عاشقان رسید باید پی در پی باشد وخلاصه مقصود این که چون دور به تسلسل می افتد وتسلسل نقطه پایانی ندارد وتا بی نهایت تکرار می شود، دور شراب هم وقتی به عاشقان رسید باید تکرار و تسلسل داشته باشد .مستی و شراب نوشی عاشقان هم باید تا بی نهایت ادامه یابد.

بیت  هشتم:حافظ چکاره است که بدون آواز رود شراب نخورد . عاشق بی نوا چرا باید این اندازه مقید به تجمل باشد.یعنی عارف عاشق باید ترک تجملات مادی کند اما میل به لذت جویی نمی گذارد حافظ از تجملات زندگی چشم بپوشد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type