غزل شمارهٔ ۲۷۷ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۷۷ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۲۷۷ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش

 

شرح ابیات غزل :

بیت اول: همه فکر بلبل آن است که گل معشوق او شده است  گل در این فکر است که چگونه در کار او ناز و عشوه کند.

بیت دوم:دلبری تنها این نیست که عاشق را بی قرار کنند ؛ خواجه ان کسی است که غم خوار خدمتگار خود باشد.

بیت سوم: جا دارد که خون در دل لعل موج بزند ؛ از غصه این ضرر و خسران که سفال بازارش را می شکند. رگه های سرخ در درون لعل در تصور شاعر رگهایی هستند که خون در آنها جریان دارد ، و چنین است که می گوید «خون موج زند در دل لعل»، و مجازاً معنای رنج بردن و خون به دل بودن از آن خواسته است. بر مبنای این فرض می گوید جا دارد که لعل دلخون باشد زیرا سفال او را از نظرها انداخته و بازارش را شکسته است.

بیت چهارم: بلبل سخن گفتن را از گل الهام گرفت وگرنه ؛ این همه قول و غزل را در منقار او ننهاده بودند.فیض به معنای عطا و بخشش و هم چنین القاء امریست در قلب به طریق الهام بدون تحمل زحمت کسب و اکتساب، الهام وقول و غزل ، هر دو در اصطلاح موسیقی آمده­اند : قول به معنای کلماتی است که به آهنگ خوانده می شود، و غزل نوعی خاص از تصنیف است؛ و در این بین همین معنی آنها مورد نظر است زیرا قول و غزل را به بلبل که آواز خوان است نسبت می دهد.

بیت پنجم: ای کسی که از کوچه معشوقه ما می گذری؛ متوجه باش که دیوارآن سر می شکند.یعنی دیوار ان محکم است و از برخورد با آن سرت می­شکند، پس به نزدیک آن مشو و در پی راه یافتن به اسرار کوچه معشوق مباش و مقصود اینکه مکان معشوق برای همه کس دست یافتنی نیست و باید متوجه خطرات و مشکلات باشند.

بیت ششم: آن یار سفرکرده را که به اندازه صد کاروان دل دوستان با او همراه است هرجا هست خداوندا به سلامت نگاهش دار و صد قافله دل همره اوست یعنی به اندازه جمعیت صد کاروان دوست و ارادتمند دارد. که در دل آنها جا دارد، فکرشان متوجه اوست و برای اینکه سفرش به خیر و خوبی انجام پذیرد، همه این ها به او دعا می کنند . و فکرشان بطور دسته جمعی به دنبال او رفته است.

بیت هفتم: ای دل ، اگر چه از بی دردی خوشحالی؛ از عشق هم غفلت مکن که عوالم شیرینی دارد.مقصود اینکه غم و درد عشق کمال و پختگی می دهد ولی در عافیت و بی دردی ذوق و حال از میان می رود.

بیت هشتم: اینگونه که صوفی سرخوش کلاه خود را کج کرده؛ اگر دو جام دیگر هم بنوشد دستارش هم آشفته و پریشان خواهد شد و صوفیان ابتدا کلاه یا عرق چین بر سر می گذاشتند و بعد دستار پارچه ای به دور آن می پیچیدند. می گوید صوفی با این مختصر باده ای که نوشیده ، سرخوش شده، کلاه خود را کج کرده و آثار مستی نشان می دهد ، اگر دو جام دیگر بنوشد، دستارش هم آشفته می شود.

بیت نهم: دل حافظ که به دیدن تو عادت کرده بود؛ در سایه وصال تو با ناز و تنعّم پرورده شده،در پی آزار او مباش.خوگر یعنی: الفت گرفته، عادت گرفته، مأنوس.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type