دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
شرح ابیات غزل :
بیت اول: دیشب، مـی فروش، این کاردانِ هوشمند، محرمانه با من سخنی گفت که سزاوار نیست آن راز را از شما پوشیده نگاه داشت .
بیت دوم:گفت کارها را بر خود آسان بگیر زیرا دنیا به حکم سرنوشت خود بر خودخورهای غصه خور سختگیری می کند .
بیت سوم:آن گاه جام شرابی به من بخشید که از پرتوِ آن، ستاره ناهید در آسمان با پای کوبی و در حالی که بربط می نواخت گفت : گوارا باد .
بیت چهارم:ای پسر پند بشنو و برای این دنیا غم و غصه مخور و بدان، که مطلبی مانند گوهر گرانبها با تو در میان نهادم، اگر بتوانی هشیارانه به آن پی ببری و بفهمی!
بیت پنجم:لب خود را به مانند پیاله، با دلی پر از خون، خندان نگاهدار نه این که اگر ضربه یی به تو رسید همانند چنگ، به جوش وخروش بیفتی.
بیت ششم:تا آشنا به رموز عشق نباشی از پرده غیب آهنگ رازی به گوش تو نمی رسد، زیرا گوش نامحرم نمی تواند جایگاه پیام جبرئیل باشد .
بیت هفتم:در حضور پیر و مراد نمی توان از هر دری سخنی گفت. زیرا آنجا جایی است که باید سراپا چشم و گوش بود .
بیت هشتم:در پیشگاه حکیمان نکته سنجان خود نمایی و فضل فروشی خلاف رسم ادب است. یا آگاهانه سخن بگو یا خاموشی گزین .
بیت نهم:ساقی، به شادی اینکه وزیر شاه صاحبقرانی که بخشنده گناهان و پوشندهِ کاستی های بندگان است کنایه های رندانه حافظ را دریافته و به آن نکته ها پی برد، جامی شراب عطا کن .
پیام بگذارید