غزل شمارهٔ ۲۹۷ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۹۷ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۲۹۷ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

زبان خامه ندارد سر بیان فراق

وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال

به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم

به راستان که نهادم بر آستان فراق

چگونه باز کنم بال در هوای وصال

که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی

فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق

بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود

ز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق

اگر به دست من افتد فراق را بکشم

که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق

رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب

قرین آتش هجران و هم قران فراق

چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست

تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق

ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار

مدام خون جگر می‌خورم ز خوان فراق

فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق

ببست گردن صبرم به ریسمان فراق

به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ

به دست هجر ندادی کسی عنان فراق

 

شرح ابیات غزل :

بیت اول: زبان قلم سَرِ این را ندارد که به شرح فراق بپردازد وگرنه داستان فراقت را با تو در میان می گذاشتم.

بیت  دوم:حیف از آن مدّت زمان عمر من که در آرزوی رسیدن به تو سپری شد و زمان دوری به پایان نرسید.

بیت سوم: به جان مردمان راست کردار سوگند که عاقبت، سری را که از ناز و فخر به آسمان می سائیدم، برخاک درگاه فراق بر زمین نهادم.

بیت چهام:چگونه مرغ دلم در فضای وصل تو، بال گسترده و به پرواز درآید که پر و بالش را در آشیانه فراق از دست داد .

بیت پنجم:اکنون که کَشتیِ صبرم را بادبان فراق به گرداب غم درافکنده است چه چاره یی می توانم کرد؟

بیت  ششم:چیزی باقی نمانده که کشتی عمر در اثر موج اشتیاق دیدارت در دریای بیکران غم فراق سرنگون شود

بیت هفتم: اگر فراق در دسترس من قرار گیرد او را خواهم کشت که روز دوری و خانمان فراق تیره و تار باد .

بیت  هشتم:ما یار و دمساز لشکر خیال در رویا و در کنار آتش فراق و مجاور و ملازم دوری هستیم.

بیت  نهم:چگونه از روی دل و جان آرزوی رسیدن به تو را داشته باشم که تن من در اختیار سرنوشت و دلم متعهّد به سپری کردن دوره دوری است.

بیت  دهم:دلم از دوری یار و در آتش اشتیاقش کباب شد و خوراک من از سفره فراق او، خوردن خون جگر شده است.

بیت  یازده:آنگاه که سپهر، سرم را در حلقه عشق گرفتار دید، گردن صبر مرا با ریسمان فراق بست.

بیت  دوازدهم:حافظ، اگر پیمودن را وصال با پای اشتیاق ممکن بود، هیچکس افسار هجر و فراق را به امید خود رها نمی کرد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type