غزل شمارهٔ ۲۹۸ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۹۸ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۲۹۸ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق

گرت مدام میسر شود زهی توفیق

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است

هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم

که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت

که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام

حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق

اگر چه موی میانت به چون منی نرسد

خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق

حلاوتی که تو را در چه زنخدان است

به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق

اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب

که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق

به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام

ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

 

شرح ابیات غزل :

بیت اول: خوشا به سعادتت اگر پیوسته برای تو جای آسوده و شراب ناب و یار موافق فراهم و در دسترس باشد.

بیت  دوم:هزار بار من این موضوع را بررسی کرده ام که هم دنیا، هم کار دنیا، هیچ و در مجموع هیچ در هیچ است.

بیت  سوم:دردا و حسرتا که تا این لحظه نفهمیده بودم که رفیق، عامل خوشبختی است.

بیت  چهارم:عارفی همدل و همدرد کجاست تا ما را به راه خیر و صلاح راهنما باشد. چرا که ما به هیچ وسیله به دوست راه و دسترسی پیدا نکردیم.

بیت پنجم:این سخن بشنو که توبه از لب لعل فام معشوق و دیدار دهان باز و خندان پیاله شراب، فکر و خیالی است که عقل آن را کار درستی به حساب نمی آورد.

بیت  ششم:هرچند کمر باریک چون موی تو، در دست آدمی مثل من قرار نمی گیرد اما دلم به این خیال ظریف خوش است.

بیت هفتم:شیرینی یی در گودی سیب زنخدان تو است که اندیشه های عمیق قادر به رسیدن به ژرفای آن نیستند.

بیت هشتم:شگفت آور نیست اگر اشک خونین من به رنگ عقیق درآمده است، چراکه نگین انگشتری لب لعل تو نیز به همین رنگ است.

بیت  نهم:با لبخند تمسخرآمیز! گفت که ای حافظ من بنده طبع لطیف و قریحه شاعرانه تو هستم. ببین که چگونه من را ساده و احمق تصور کرده

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type