خوش خبر باشی ای نسیم شمال
که به ما میرسد زمان وصال
قصه العشق لا انفصام لها
فصمتها هنا لسان القال
مالسلمی و من بذی سلم
این جیراننا و کیف الحال
عفت الدار بعد عافیه
فاسالوا حالها عن الاطلال
فی جمال الکمال نلت منی
صرف الله عنک عین کمال
یا برید الحمی حماک الله
مرحبا مرحبا تعال تعال
عرصه بزمگاه خالی ماند
از حریفان و جام مالامال
سایه افکند حالیا شب هجر
تا چه بازند شب روان خیال
ترک ما سوی کس نمینگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال
حافظا عشق و صابری تا چند
ناله عاشقان خوش است بنال
شرح ابیات غزل :
بیت اول:اى نسيم شمال،خوش خبر باشى كه با وزش خود،خبر نزديك شدن زمان ديدار را به مامىرسانى.
بیت دوم:داستان عشق،هرگز گسسته نمىشود؛در اين جا زبان گفتار لال و بريده مىماند.
بیت سوم:از«سلمى»و ساكنان«ذى سلم»چه خبر؟همسايگان ما كجايند و احوالشان چگونه است؟
[سلمى،از عرايس عرب است مانند ليلى در زبان فارسى و ذى سلم نام منزلگاهى است كه سلمى درآن مىزيسته است.در اين جا مقصود از سلمى،معشوق و غرض از ذى سلم،اقامتگاه اوست.بنابراينمىگويد:از معشوق ما و از ساكنان كوى او چه خبر؟]
بیت چهارم:خانه،پس از امن و آبادانى،ويران شد؛اكنون احوال آن خانهى آبادان را از ويرانهها بپرسيد!
بیت پنجم:تو در اوج زيبايى به آرزوهايت رسيدى؛خداوند،چشم بد را از تو دور كند
بیت ششم:اى پيامآور منزلگاه دوست،در پناه خدا باشى؛بيا،بيا كه بسيار خوش آمدهاى![حمى،به معنىجاى قرق شده و مقصود از آن،منزلگاه دوست است.]
بیت هفتم:اكنون،فضاى بزمگاه،از ياران هم پياله و هم پيمان و از جامهاى سرشار از شراب خالى ماندهاست!
بیت هشتم:اكنون،شب تاريك جدايى سايه بر همه جا افكنده است.بايد ديد كه در اين شب تاريك،خيالهاى شبرو،چه نقشى بازى خواهند كرد.
بیت نهم:دلبر زيباى ما به كسى نمىنگرد و به حال عاشقان توجهى ندارد!فرياد از اين همه بزرگى وجاه و جلال[كه دلبر ما دارد و از آن رو به عاشقان التفات نمىكند]
بیت دهم: اى حافظ،تا كى مىتوان در عشق يار صبور و شكيبا بود؟ناله سر كن كه نالهى عاشقان،دلنشين و خوش است.
پیام بگذارید