غزل شمارهٔ ۳۰۴ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۳۰۴ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۳۰۴ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

دارای جهان نصرت دین خسرو کامل

یحیی بن مظفر ملک عالم عادل

ای درگه اسلام پناه تو گشاده

بر روی زمین روزنه جان و در دل

تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم

انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل

روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی

بر روی مه افتاد که شد حل مسائل

خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفت

ای کاج که من بودمی آن هندوی مقبل

شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است

دست طرب از دامن این زمزمه مگسل

می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت

شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل

دور فلکی یک سره بر منهج عدل است

خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است

از بهر معیشت مکن اندیشه باطل

 

شرح ابیات غزل :

1) یحیی پسر مظفر، پادشاه دانا و دادگستر، صاحب جهان، یاور دین، پاشداه کامل …

2) ای آنکه درگاه تو پشت و پناه اسلام و به مانند پنجره یی، بر روی دل و جان آدمی گشوده است!

3) بر جان و خرد واجب و لازم است که در بزرگداشت تو بکوشند (زیرا) احسان فراگیرنده تو همه جهان و جهانیان را در بر می گیرد.

4) در روز ازل از نوک خامه تو یک قطره مرکب سیاه بر چهره چون ماه تو تراوش کرد که علامت راهگشای دشواری های شناسایی عشق تو شد …

5) (و) چون خورشید آن خال سیاه را دید به خود گفت ای کاش من به جای آن سیاه خوشبخت بودم.

6) پادشاها! سپهر گردنده، از شادی مجلس عیش و نوش تو به پایکوبی و سرودخوانی افتاده است. به این زمزمه شادی ادامه بده و رشته شادی آسمان را از هم مگسل.

7) به شادی آن اینکه به برکت زلف چون کمند تو گردن بدخواه دچار زنجیر و در بند (سلاسل) شده است، شراب بنوش و به بخشندگی های بزرگ دست بزن .

8) خوشحال باش که گردش این سپهر، برگردِ محور راست و روشن عدالت برقرار شده و ظالم راه به جایی نمی بَرَد.

9) حافظ، قلم شاه جهان تقسیم کننده سهم رزق و روزی است برای مخارج زندگی خود بیهوده در تشویش مباش .

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type