غزل شمارهٔ ۳۰۹ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۳۰۹ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۳۰۹ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام

مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام

ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن

همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام

شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی

دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام

بزمگاهی دل نشان چون قصر فردوس برین

گلشنی پیرامنش چون روضه دارالسلام

صف نشینان نیکخواه و پیشکاران باادب

دوستداران صاحب اسرار و حریفان دوستکام

باده گلرنگ تلخ تیز خوش خوار سبک

نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام

غمزه ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ

زلف جانان از برای صید دل گسترده دام

نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن

بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام

هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه

وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام

 

شرح ابیات غزل :

۱ عشق بازی و جوانی و شراب سرخ رنگ ؛ مجلس انس و دوست هم پیاله و نوشیدن دائمی.

از آنجا که مدام به معنی شراب نیز هست شرب مدام را می توان شرب شراب هم معنی کرد؛ ولی با توجه به اینکه شراب لعل فام را در مصراع اول داریم تکرار این معنی در مصراع دون نه تنها مطلوب نیست بلکه خطائی محسوس است. چنین است که نمی توان آن را ایهام به شراب دانست بلکه تنها می توان ایهام تناسب به حساب آورد؛ یعنی فقط یادآور معنی شراب است بی آنکه داخل در معنی شود.

۲ ساقی شیرین لب و مطرب بذله گو و خوش گفتار؛ هم نشین خوشرفتار و مصاحب خوشنام.

ندیم: هم نشین شخصی بزرگ، حریف شراب.

۳ معشوقی از لطافت و پاکی در حدی که آب حیات حسرت چون او شدن دارد؛ دلبری که ماه شب چهارده به زیبائی و خوبی او حسد می ورزد.

لطف و پاکی: لطافت و ناآلوده بودن.

رشک: حسد، غیرت، حمیت.

حسن و خوبی: جمال و نیز رفتار نیکو داشتن.

۴ مجلس عیشی آرام کننده ی دل مانند قصر بهشت برین؛ باغی در اطراف آن مجلس مثل باغ بهشت.

دلنشان: مطبوع، نشاننده ی دل.

دارالسلام: سرای سلامت، بهشت.

۵ آنها که اجازه ی نشستن در صف اهل مجلس را دارند با صمیمیت و نیکخواه، و خادمان مودب؛ ارادتمندان اهل سَرو سِرّ و یاران هم پیاله موافق و دلخواه – مطابق آرزو.

صف نشینان: آنها که در مجلس بزرگان اجازه نشستن داشتند.

پیشکار: خادم، پیشخدمت.

دوستکام: مهربان، امری که به کام و مراد دل دوست باشد.

۶ شراب سرخ رنگ و تلخ و تند و خوشخوراک و سبک؛ نُقلی که به عنوان مزه و شیرینی با آن می خورند از بوسه ی معشوق و حکایتی که در ضمن نوشیدن آن گفته می شود از یاقوت خام.

۷ عشوه ی چشم ساقی به قصد غارت عقل تیغ مژه را کشیده؛ زلف معشوق برای صید دل دام خود را گسترده.

آهخته: از آهختن به معنی کشیدن، بیرون کشیدن.

یعنی عشوه های چشم ساقی امکانی برای حسابهای عقلی و ملاحظه کاری باقی نگذاشته، و زلفش دلها را اسیر کرده است.

۸ بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام

بذله گوی ظریفی مانند حافظ خوش سخن؛ کریمی که در بخشندگی سرمشق است و وجودش روشنی بخش جهان است، مانند حاجی قوام.

۹ آن کسی که این عیش و عشرت را نخواهد و آنکه آرزوی رسیدن به این بزم را نداشته باشد شادی بر او حرام باشد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type