غزل شمارهٔ ۳۳۷ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۳۳۷ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۳۳۷ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم

چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم

غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم

به شهر خود روم و شهریار خود باشم

ز محرمان سراپرده وصال شوم

ز بندگان خداوندگار خود باشم

چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی

که روز واقعه پیش نگار خود باشم

ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان

گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم

همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود

دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم

بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ

وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم

 

شرح ابیات شعر :

۱) چرا درصدد رفتن به شهر خود نباشم؟ چرا چون خاک سرِ کوی یار در سر کویش جا نداشته باشم ؟

۲) چون نمی توانم اندوه دوری از وطن را تحمل کنم به شهر خود می روم و صاحب اختیار خود می شوم .

۳) (و در آنجا) در ردیف راز داران حَرَم وصال یار و چاکران پادشاه خود قرار خواهم گرفت .

۴) چون مدّت زمان زندگی بر ما روشن نیست باری بهتر آن است که به هنگام فرا رسیدن مرگ پیش محبوب خود باشم .

۵) (و) اگر گله و شکایتی از دست بخت خفته و کار بی سرانجام خود دارم در دل نهاده به کسی ابراز نکنم .

۶) تا به حال پیوسته کار من عاشقی و لاابالی گری بوده است. ازاین به بعد کوشش خواهم کرد که به کار و زندگی خود مشغول و سر به راه شوم .

۷) حافظ، امیدوارم که لطف و عنایت خداوندی راهگشای کار من باشد و گرنه از آنچه تا به حال کرده ام در نزد خود شرمنده و خجل خواهم بود .

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type