گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
زهد رندان نوآموخته راهی بدهیست
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
شاه شوریده سران خوان من بیسامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بیشم
بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم
شرح ابیات غزل :
۱) اگر من از ملامت بی مایگانی که ادّعای فهم می کنند و اهمه داشته باشم، نمی توانم به راه و روش بی خیالی و بی پروایی ادامه بدهم .
۲) اگر از رندان تازه کار زهد و پرهیزکاری دیده شود چندان عیبی ندارد اما مصلحت اندیشی و تظاهر به زهد من چه معنی دارد ؟
۳) منِ قلندر را سلطان و سرکرده شوریده سران و شیدایان بدان چرا که در نادانی و کم عقلی از همه مردم دنیا جلوترم .
۴) از خون دل من خالی و علامتی بر پیشانی خود بگذار تا همه مردم بدانند که من قربانی تو نامهربان بی رحم شده ام .
۵) برای خاطر خدا ! فقط گرایشی نشان بده و نزدمن درنگ و کنجکاوی مکن تا پی نبری که من که خرقه پوشیده ام چه قدر از عالم درویشی به دورم .
۶) ای باد صبا، شعر خونبار مرا به آن محبوبی که با مژگان سیاه خود رگ حیات مرا مجروح و آزرده ساخت برسان .
۷) اگر من باده بنوشم یا ننوشم به کار کسی کاری ندارم. من نگهدار راز باده نوشی و شناسای قدرِ وقت خویشم .
پیام بگذارید