غزل شمارهٔ ۳۵۲ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۳۵۲ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۳۵۲ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم

در لباس فقر کار اهل دولت می‌کنم

تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام

در کمینم و انتظار وقت فرصت می‌کنم

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن

در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم

با صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست

و از رفیقان ره استمداد همت می‌کنم

خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این

لطف‌ها کردی بتا تخفیف زحمت می‌کنم

زلف دلبر دام راه و غمزه‌اش تیر بلاست

یاد دار ای دل که چندینت نصیحت می‌کنم

دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش

زین دلیری‌ها که من در کنج خلوت می‌کنم

حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی

بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم

 

شرح ابیات غزل :

1) دیر زمانی است که در میخانه به خدمتگزاری مشغول و در لباس و ظاهر درویشی کاری را که وظیفه دولتمندان نیک بخت است انجام می دهم .

2) اکنون در کمینگاه منتظر فرصت مناسبم تا ببینم که کی معشوقه خوشرفتاری را به چنگ می آورم.

3) اندرزگوی ما بویی از حقیقت و راستی به مشامش نرسیده است. این سخن مرا قبول کن. من در حضور او هم این را خواهم گفت نه این که غیبت کنم .

4) به مانند نسیم صبا با ضعف و ناتوانی خود را تا کوی دوست می کشانم و از رفیقان همراه خود طلب همّـت و یاری می کنم .

5) سَرِ کوی تو، بیش از این تاب تحمّل زحمت حضور مرا ندارد. محبوبم لطف بسیار کردی، زحمت کم می کنم ( خداحافظی قهر مانند ) .

6) زلف محبوب تله و دام و عشوه مژگان هایش به مانند تیر بلاست. ای دل یادت باشد که چقدر به تو اندرز می دهم!

7) ای بزرگواری که از معایب درمی گذری، چشم ایراد بین خود را از گستاخی ها و ناسزاگویی هایی که من در گوشه تنهایی روا می دارم ببند .

8) من در مجلسی حافظ و قاری قرآن و در محفلی دیگر دُردنوشی بی پروایم . گستاخی های من را تماشا کن که چگونه خلق خدا را با ظاهر سازی فریب می دهم .

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type