غزل شمارهٔ ۳۶۲ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۳۶۲ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۳۶۲ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم

از بخت شکر دارم و از روزگار هم

زاهد برو که طالع اگر طالع من است

جامم به دست باشد و زلف نگار هم

ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم

لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم

ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند

و از می جهان پر است و بت میگسار هم

خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست

مجموعه‌ای بخواه و صراحی بیار هم

بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش

تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم

آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین

خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم

چون کائنات جمله به بوی تو زنده‌اند

ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم

چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست

ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم

حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس

و از انتصاف آصف جم اقتدار هم

برهان ملک و دین که ز دست وزارتش

ایام کان یمین شد و دریا یسار هم

بر یاد رای انور او آسمان به صبح

جان می‌کند فدا و کواکب نثار هم

گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست

وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم

عزم سبک عنان تو در جنبش آورد

این پایدار مرکز عالی مدار هم

تا از نتیجه فلک و طور دور اوست

تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم

خالی مباد کاخ جلالش ز سروران

و از ساقیان سروقد گلعذار هم

 

شرح ابیات غزل :

1) دیـدار و بــوسه و هــم آغـوشی امـکان پذیر شد . هم از بخت و اقبال خود و هم از روزگار سپاسگزارم .

2) زاهد دست بردار که اگر بخت همان است که من دارم، جام باده و گیسوی معشوق هم بدست من خواهد بود .

3) ماکسی را به سبب رندی و مستی بدگویی نمی کنیم ( چراکه) لب لعل زیبارویان و مــی خوشگوار هر دو چیز خوبی است .

4) ای دل به تو خبر خوشی بدهم محتسب از میان رفته و دنیا از شراب و ساقیان زیباروی میگسار پر شده است .

5) فکر و خیال را در پریشانی نگاهداشتن کار زیرکان نیست دفتر شعری و تنگ شرابی بدست آر (وخاطر را از پریشانی رهایی بخش) .

6) اولین جرعه یی که از لب صراحی می ریزد بر خاک عاشقان در خاک خفته بپاش تا خاک آن ها به رنگ قرمز و به بوی مُشک در آید .

7) آن زمان گذشت که چشم های بدبین، مراقب و از مخفی گاه در حال نگریستن بود . حالی هم دشمن، هم اشک، از کنار ما، از میان رفت .

8) ای مِهِر هستی بخش از آنجایی که همه موجودات به امید فیض تو زنده اند، سایه لطف خود را از سر ما بر نگیر .

9) ای ابر کرم ، چون طراوت و شادی لاله و گل در اثر برکت و فیض توست، باری بر من خاک راه نشین هم ببار .

10) حافظ پای بند زلف و اسیر محبت تو شد از خدا و از دادستانی وزیر مقتدری چون آصف جم (سلیمان) اقتدار بیمناک باش .

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type