غزل شمارهٔ ۳۶۴ به بهمراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۳۶۴ به بهمراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۳۶۴ به بهمراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم

همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم

بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند

تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای

ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم

پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد

گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم

کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه

کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم

چون لاله می مبین و قدح در میان کار

این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم

گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست

نقش غلط مبین که همان لوح ساده‌ایم

 

شرح ابیات شعر :

1) ما آسوده خاطرانی مست و عاشق و همدل و هم زبان عشق و هم دَمِ جام شرابیم .

2) چه بسیار مردمان ما را هدف تیر سرزنش قرار داده اند تا اینکه توانسته ایم گره کار خود را به کمک اشاره ابروی جانان بگشاییم .

3) ای گل تو رنج ننوشیدن جام باده بامدادی را دیشب تحمّل کرده یی اما ما مانند آن شقایقی هستیم که با داغ محرومیت به دنیا آمده ایم .

4) اگر پیر و موبد آتشکده مغان از توبه ما دل آزرده شده به او بگو که شراب را صاف و آماده کن که برای پوزش آماده و پای در راهیم .

5) ای راهنما و ای مرشد، از تو کار ما رو به راه می شود . ما را مدد فرما که اقرار می کنیم که گمراه و سرگردان شده ایم .

6) چنین به ما منگر که مانند لاله قدحی در دست و باده سرخی در میان آن داریم. نگاهی به داغ سیاهی هم که بر دل خونین ماست بینداز .

7) از حافظ پرسیدی که این همه تعلقات و تصورات گوناگون در سخنان تو از چیست ؟ اشتباه مکن که ما همانند لوح ساده یی که بر آن چیزی ننوشته اند دلمان صاف است .

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type