ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایه میمون همایی بکنیم
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم
شرح ابیات غزل :
- ما یک شب دست دعا به درگاه خدا بلند کرده و اندوه دوری تو را به نحوی چاره جویی می کنیم .
- دل بیماریم از دست رفت. دوستان کمک کنید تا برایش طبیبی آورده او را مداوا کنیم .
- آن که بی سبب و بدون گناه از من رنجیده خاطر شده و با تیغ جفا مرا بیازرد و رفت، از برای خدا او را برگردانید تا با هم آشتی کنیم .
- ریشه سرخوشی و شادابی خشکید. راه میخانه کدام است تا در آب و هوای مساعد آن نشو و نما کنیم .
- ای دل از ضمیر باطن آزادگان کمک بگیر وگرنه کار سختی در پیش رو داریم مبادا که خطایی از ما سر بزند .
- به سوی خواهش های نفسانی که در راه برآوردنِ آن دلِ ما مانند بتکده یی پر از عقاید نادرست شد، باید تیر آهی رها کرده و پیکار مقدسی را آغاز کنیم .
- سایه کم ظرفیّت مرغ نحیف، مفید واقع نمی شود. باید به دنبال سایه خجسته و مبارکِ مرغ همایی باشیم .
- دلم ملول و بی تاب شد . حافظ خوش آواز کجاست تا با ترانه و غزل او نوایی ساز کنیم .
پیام بگذارید