چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان
درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان
ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان
حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر میشنیدی پند ادیبان
شرح ابیات غزل :
(۱) هر چقدر که غم دل خود را با طبیبان گفتیم، غریبان مستمند را درمان نکردند.
(۲) به آن گلی که هر لحظه در دست اختیار بادی قرار می گیرد بگو که از روی بلبلان خجالت بکشد.
(۳) خدایا، فرصت و مهلت بده تا چشم عاشقان بار دیگر روی معشوقان را ببیند.
(۴) ما درد درونی خود را با یار در میان گذاشتیم. (چراکه) درد را نمی توان از طبیب پنهان کرد.
(۵) مُهرِ صندوقچه بر جای خود نیست. خداوندا! مبادا که مدعیان (با دستبرد زدن به آن) به کام و مراد خود رسیده باشند.
(۶) ای توانگر آخر تا کی و تا چند ما از آنهایی که از سفره کرم تو بهره ای نبردند باشیم؟
(۷) حافظ! اگر پند اساتید ادب را می شنیدی در دنیا به شیدایی و دیوانگی مشهور نمی شدی.
پیام بگذارید