غزل شمارهٔ ۳۸۷ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۳۸۷ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۳۸۷ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان

کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز

تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری

شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان

گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم

از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

 

شرح ابیات غزل :

(1) شاه بلند بالايان و شهريار شيرين بيانان كه به مژه هاي خود، دلِ همه شجاعانِ شورش آورِ صَفْ دَرْ را مي شكند‌…

(2) در حال مستي بر من گذار كرده نگاهي به من درويش انداخته گفت: اي سرآمد همه خوش سخنان‌…

(3) تا كي مي خواهي كه حبيب تو از طلا و نقره خالي باشد؟ بندگيِ مرا بپذير تا از همه دلبران سيمين بدن بهره برداري كني.

(4) از يك ذرّه غبار كمتر نيستي. خود را فرو مگذار و دلگرم باش تا در حال رقص و چرخش به سراپرده خورشيد برسي.

(5) به حال دنيا اعتماد مكن و اگر يك پياله مي داري به سلامتي ماهرويان و نازك اندامان بنوش.

(6) روانشاد پير عارف باده نوش من گفت كه از بدقولان و عهدشكنان دوري گزين‌…

(7) دست بر دامن دوست بزن و از دشمنان پيوند بِبُر. مرد خدا باش تا از شرِّ شياطين در امان باشي.

(8) به هنگام سحر، در چمنِ لاله زار از باد صبا مي پرسيدم كه اين لاله هاي سرخ گلگون كفن در راه كه شهيد شده اند؟

(9) پاسخ داد كه من و تو استعدادِ آگاهيِ اين راز را نداريم (اين سخن بگذار) و از شراب ارغواني و دلبران شيرين دهان سخن بگو.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type