دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریدن
شرح ابیات غزل :
(1) آيا مي داني كه سعادت و اقبال در چيست؟ در ديدنِ روي محبوب و گدايي سرِ كوچه او را بر پادشاهي برتر شمردن.
(2) رشته اميد از زندگي گسستن آسان است اما از ياران يكدل و وابسته به جان بريدن دشوار و مشكل است.
(3) بر آن سرم كه مانند غنچه با دل تنگ و ملول خود به باغ رفته و در آنجا در حال شادي و مستي و در راه اصلاح و نيكنامي گريبان خود را چاك دهم.
(4) (و) گاهي در آنجا، نسيم آسا اسرار پنهان عشق را در گوشِ گل بازگفته و گاهي راز عشقبازي را از بلبلان بشنوم.
(5) بوسيدن لب يار را از آغاز فراموش مكن كه در پايان، بر اثرِ پشيماني و دست و لب را از حسرت به دندان گزيدن، آزرده خاطر خواهي شد.
(6) معاشرت با دوستان را مغتنم شمرده فرصت را از دست مده كه چون از اين منزل كه بر سر دو راهي است، از هم جدا شويم ديگر به هم نمي رسيم.
(7) گويا حافظ از خاطره شاه منصور فراموش شده است، خدايا بنده نوازي و درويش پروري را به ياد او بينداز.
پیام بگذارید