غزل شمارهٔ ۴۰۸ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۰۸ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۰۸ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

ای آفتاب آینه دار جمال تو

مشک سیاه مجمره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود

کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو

در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن

یا رب مباد تا به قیامت زوال تو

مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز

طغرانویس ابروی مشکین مثال تو

در چین زلفش ای دل مسکین چگونه‌ای

کشفته گفت باد صبا شرح حال تو

برخاست بوی گل ز در آشتی درآی

ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو

تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود

کو عشوه‌ای ز ابروی همچون هلال تو

تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان

کو مژده‌ای ز مقدم عید وصال تو

این نقطه سیاه که آمد مدار نور

عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو

در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم

شرح نیازمندی خود یا ملال تو

حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست

سودای کج مپز که نباشد مجال تو

 

شرح ابیات غزل :

(1) اي آنكه خورشيد (بنده وار) در پيش رويت آينه نگه مي دارد و مشك سياه براي خال تو مجمره گرداني و اسپند دود مي كند.

(2) محوطه خانه چشم را (با اشك) شستشو دادم اما چه فايده كه اين زاويه لايق پذيرايي لشكر تصور و تصوير ذهني تو نيست.

(3) اي آفتاب زيبايي و جمال، تو در بالاترين مرتبه ناز و نعمت قرار داري. از خدا مي خواهم كه تا روز قيامت افول و غروب نكني.

(4) خطاط و نقاش آرايشگر ديوان آفرينش كه انحناي ابروي مشكين تو را ترسيم كرد، پس از‌آن نقشي خوشتر از تصوير چهره تو نيافريد.

(5) اي دل بينوا، در چين و شكن زلفش چه حالي داري؟ زيرا باد صبا حال تورا آشفته و پريشان باز گفت.

(6) (در اين آغاز بهار) بوي گل به مشام رسيد. اي آنكه چهره خوش يمن تو به منزله نو بهار ماست، با ما از در آشتي درآ.

(7) كجاست آن اشاره ناز و ادا و اطوار ابروان هلالي تو تا (با ديدن آن) آسمان (كه حلقه ماه را در گوش خود دارد) غلام حلقه به گوش ما شود.

(8) اين مردمك چشم كه به مانند نقطه سياه دايره واري نور به درون آن مي گردد، در واقع تصويري از خال چهره تو در باغ بينايي ست.

(9) كي خوش خبري رسيدن عيد وصال تو مي رسد تا شاد باش گويان به استقبال بخت بروم.

(10) در پيشگاه خواجه (تورانشاه وزير) از كدامين ستمي كه بر من رفته است شكايت كنم؟ از خواهشهاي خود من به سبب نيازمندي، در پيشگاه تو يا از كدورت خاطر تو از خواهشهاي من؟

(11) حافظ سر گردنكشان بسياري در اين كمند گرفتار آمده است. خيال نادرست در سر مپرور كه اين ميدان جولانگاه تو نيست.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type