خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا
که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه
به یاد شخص نزارم که غرق خون دل است
هلال را ز کنار افق کنید نگاه
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه
ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر
سپیده دم که صبا چاک زد شعار سیاه
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم
ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه
مده به خاطر نازک ملالت از من زود
که حافظ تو خود این لحظه گفت بسم الله
شرح ابیات غزل :
(1) اي خوشا نسيم عنبرين بوي دلپذيري كه صبح زود به هواداري و دوستداري تو وزيدن گرفت.
(2) اي پرنده فرخنده ديدار راهنماي من شو كه چشم من از اشتياق خاك آن آستانه در اشك غرق شد.
(3) به ياد پيكر لاغر و رنجورم كه در خون دل غرق است هلال را (كه نمودار آن است) در كنار سرخي شفق نگاه كنيد.
(4) چه شرمساري از اين بالاتر كه من بي تو زنده ام. مگر اينكه تو مرا ببخشايي وگرنه پوزشي در برابر گناه (زنده بودنِ) خود ندارم.
(5) به هنگام صبح كه نسيم سحري پرده سياه شب را دريد (و جامه سياه خود را چاك زد) اين كار را از روش مهرورزي دوستان تو ياد گرفت.
(6) روزي كه با عشق روي تو از اين دنيا بروم از خاكم به جاي گياه، گل سرخ سر بر ميزند.
(7) به سبب حضور من، اين چنين زود دلتنگي و كم حوصلگي به دل نازك خود راه مده، چرا كه حافظ هواخواه تو تازه ديدار تو را آغاز كرده است.
پیام بگذارید