گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله
آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
من رند و عاشق در موسم گل
آن گاه توبه استغفرالله
مهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینه رویا آه از دلت آه
الصبر مر و العمر فان
یا لیت شعری حتام القاه
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
شرح ابیات غزل :
- اگر در كوي آن محبوب ماهرو شمشير (هم) ببارد، ما گردن تسليم بر آن مي گذاريم و به فرمان خدا تن در مي دهيم.
- ما هم راه و رسم پرهيزكاري را مي دانيم اما با اين بخت نامساعد و كج رفتار چه مي توان كرد.
- ما با شيخ و واعظ كمتر سر و كار داريم (… كاري نداريم و آنها را قبول نداريم) ساغر شراب (بده) يا داستان را كوتاه كن.
- ما با اين حالت رندي و عاشقي توبه كنيم؟ هرگز، هرگز.
- محبت تو، پرتو لطفي و بازتابي به سوي ما نينداخت. اي آيينه صورت! آه از اين دل سنگت، آه!
- شكيبايي (به مانند داروي صبر) تلخ و عمر در گذر است. اي كاش در ميافتم كه تا كي او را (نمي) بينم.
- حافظ اگر وصل يار مي طلبي براي چه ناله و زاري مي كني؟ بايد در هر حال و هر زمان خون دل بخوري.
پیام بگذارید