غزل شمارهٔ ۴۲

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۲

غزل شمارهٔ ۴۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتنم هوس است

طمع خام بین که قصه فاش

از رقیبان نهفتنم هوس است

شب قدری چنین عزیز و شریف

با تو تا روز خفتنم هوس است

وه که دردانه‌ای چنین نازک

در شب تار سفتنم هوس است

ای صبا امشبم مدد فرمای

که سحرگه شکفتنم هوس است

از برای شرف به نوک مژه

خاک راه تو رفتنم هوس است

همچو حافظ به رغم مدعیان

شعر رندانه گفتنم هوس است

 

 

(۱) آرزو دارم سرگذشت دل را باتو درمیان نهاده و از دل تو خبری بشنوم.

(۲) خواهش بی‌جا را ببین که آرزو دارم داستان سرآوازه شده خود را از رقیبان پنهان نگاه دارم.

(۳) در شبی که چون شب قدر برای من عزیز و شریف است آرزو دارم که با تو تا روز دربستر به سر برم.

(۴) (و) در گوهر بکری چون پیکر ظریف و خوش‌اندام تو در دل شب تصرف و نفوذ حاصل کنم.

(۵) این نسیم صبا امشب به من کمک کن تا در کار خود موفق شده و سحرگاه خندان و شکوفا باشم.

(۶) آرزو دارم برای کسب شرف و افتخار خاک راه تو را با مژگان خود برویم.

(۷) حافظ!‌علی‌رغم‌دشمنان و‌حسودان آرزو دارم‌که‌همیشه مانند این‌غزل، اشعار‌رندانه بگویم.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type