غزل شمارهٔ ۴۳۶ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۳۶ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۳۶ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی

گردون ورق هستی ما درننوشتی

هر چند که هجران ثمر وصل برآرد

دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی

آمرزش نقد است کسی را که در این جا

یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی

در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد

چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی

مفروش به باغ ارم و نخوت شداد

یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی

تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا

حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی

آلودگی خرقه خرابی جهان است

کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی

از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ

تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی

 

شرح ابیات غزل :

(1) اگر آن كسي كه موي رسته بر چهره او و همچنين نامه اش مشكين و معطر است براي ما نامه‌يي مي‌نوشت، دست روزگار برگ دفتر وجود و هستي ما را در هم نمي‌پيچد.

(2) هرچند كه نهال دوري و فراق، سرانجام ميوه وصال و ديدار بار مي‌آورد، اي كاش باغبان روزگار، تخم آن را در مزرعه دنيا نمي‌كاشت.

(3) كسي كه در اين دنيا معشوقي مانند حور بهشتي و خانه‌يي به آراستگي بهشت دارد، در همين دنيا آمرزيده شده است.

(4) اين من تنها نيستم كه خانه مقدس دلم را به صورت بتكده درآورده ام. در هر گامي (در دل هر نفري) صومعه و كنشتي است.

(5) در سكوي ميخانه محبت، نمي‌توان با ناز و نعمت و آسودگي خيال تكيه زد. اگر بالش زر دوزي شده براي زير سر نباشد، به خشتي مي‌سازيم.

(6) يك شيشه شراب و يك زيباروي شيرين لب و لب كشتزاري را با باغ ارم كه نخوت شداد را به همراه دارد مبادله مكن.

(7) اي دل آگاه، تا كي غم اين دنياي پست را مي‌خوري! حيف است كه يك خوب، عاشق و شيفته يك زشت بشود.

(8) آلودگي دامن صاحبان خرقه و شريعت سبب خرابي دنيا و مردم دنيا مي‌شود. كجاست آن سالك راه حقيقت و صاحبدلي كه پاك سرشت باشد.

(9) چرا حافظ سر زلف تو را از دست داد؟ (چون) مشيّت الهي بر اين قرار گرفته كه آنرا از دست بدهد. او براي اينكه از دست ندهد چه مي‌توانست كرد؟

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type