غزل شمارهٔ ۴۴۸ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۴۸ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۴۸ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

ای که در کوی خرابات مقامی داری

جم وقت خودی ار دست به جامی داری

ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز

فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند

گر از آن یار سفرکرده پیامی داری

خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی

بر کنار چمنش وه که چه دامی داری

بوی جان از لب خندان قدح می‌شنوم

بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری

چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود

می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری

نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود

تویی امروز در این شهر که نامی داری

بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود

تو که چون حافظ شبخیز غلامی داری

 

شرح ابیات غزل :

 

(1) اي كسي كه جايگاهي در محله خرابات داري، اگر به جام باده يي دسترسي داري، جمشيد زمان خود هستي.

(2) اي كسي كه شب و روز را با زلف و رخ يار سپري مي كني، اوقات تو خوش باد كه روز و شب هاي خوشي داري.

(3) اي باد صبا، اگر از آن محبوب سفر كرده خبر داري شتاب كن كه عاشقان دلسوخته چشم به راه و منتظرند.

(4) خال با نشاط چهره تو، مايه عيش و دانه خوشدلي است اما پيرامون آن چه دامي براي گرفتاري گسترده‌يي!

(5) از لب خندان پياله (حوادث) نسيم حيات و زندگي تازه يي به مشامم مي رسد. اي بزرگوار اگر تو را هم مشامي است آن را بشنو.

(6) هرچند در وفاداري، ثبات قدم و پايداري نداشتي، خداي را شكر كه در جور و بي مهري استوار و پا برجايي!

(7) اگر غريبي بخواهد از دولت ديدار تو بهره مند و سرفراز و نيكنام شود چه عيبي دارد؟ زيرا امروز در اين شهر تنها تويي كه داراي مقام و شهرتي مي باشي.

(8) تو را كه بنده يي چون حافظ سحرخيز داري، دعاهاي شبانه و ورد سحري مونس و همراه جان تو خواهد بود.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type