ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به از این دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میداری
حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه امید عطا میداری
شرح ابیات غزل :
(1) اي آنكه جدايي و دوري عاشقان را روا دانسته و چاكران خود را از پيش خود دور مي كني.
(2) در برابر چشم داشتي كه تو هم به عنايت الهي داري، تشنه كام وادي عشق را با آب ديداري مدد رسان.
(3) جانا، دلم را ربودي و تو را حلال كردم اما از دل من بهتر از من نگهداري و با او بهتر از من رفتار كن.
(4) اگر تو جايز مي داني بدان اما، هم پياله هاي ديگر ما كه از جام ما باده مي نوشند براي ما قابل قبول و تحمل نيست.
(5) اي مگس، بارگاه سيمرغ محل پرواز و تاخت و تاز تو نيست (با اين كار) هم آبروي خود را برده و هم ما را رنجيده خاطر مي كني.
(6) تو به خاطر خطا و قصور خود از فيض اين درگاه محروم شده يي از دست چه كسي گله و ناله و براي چه داد و فرياد مي كني.
(7) حافظ، در برابر خدمت و حسن عمل، از پادشاهان مقام و منصب طلب مي كنند. تو كه در اين راه كار و كوششي نكرده يي براي چه چشم داشت بخشش داري؟
پیام بگذارید