غزل شمارهٔ ۴۵۲ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۵۲ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۵۲ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

طفیل هستی عشقند آدمی و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری

بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش

که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری

می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند

به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

که در برابر چشمی و غایب از نظری

هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت

که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری

ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام

که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری

بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم

گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری

کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن

که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری

به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند

صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری

چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

دعای گوشه نشینان بلا بگرداند

چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری

بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن

و از این معامله غافل مشو که حیف خوری

طریق عشق طریقی عجب خطرناک است

نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری

به یمن همت حافظ امید هست که باز

اری اسامر لیلای لیله القمر

 

شرح ابیات غزل :

 

(1) (آفرينش) انس و جن وابسته به وجود عشق است. (پس تو هم در عشق ورزي) ارادتي نشان بده تا سعادتمند شوي.

(2) اي بزرگوار جهد كن تا از فيض عشق بي بهره نباشي، چرا كه كسي بنده بي هنر را به سبب عيب بي هنري نمي خرد.

(3) تا كي باده صبوحي و خواب شيرين بامدادي؟ بس كن و بكوش تا با، توبه شبانه و گريه سحرگاه، پوزش بطلبي.

(4) اي يگانه سوار شيرين حركات، تو چه بازيگر زيبايي هستي كه در پيش چشم دل نمودار و از ديده سر پنهاني.

(5) هزار جان پاك و بي آلايش از اينكه تو هر صبح و شام بزم افروز ديگراني در آتش رشك سوخت.

(6) اگر شايسته ديدار دلدار نيستي آهنگ وصال او مكن زيرا از جام جمشيد به هنكام نابينايي و با چشم بسته چيزي عايدت نمي شود.

(7) دعاي خير عارفان گوشه گير سبب دفع بلاست. چرا به ما كه گوشه نشيني اختيار كرده ايم با گوشه چشمي نمي نگري!

(8) راه عشق راهي بس خطرناك و دشوار است. پناه بر خدا اگر به منزل مقصود راه نيابي!

(9) بيا و با سرمايه زيبايي خود، تسلط و فرمانروايي بر دلها را به دست آور و اين داد و ستد را فراموش مكن كه پشيمان خواهي شد.

(10) اميد اين را دارم كه به بركت دعاي حافظ بار ديگر ببينم كه در يك شب مهتابي با ليلاي خود (معشوق خود) قصه درد دل خود را بيان مي كنم.

(11) چه كسي از طرف من به جانب وزير اين پيغام را مي برد كه يك بيت شعر فارسي دري را از من به خاطر بسپارد؟:

(12) اگر تو همچنان كه من به تجربه پايه و اساس و وضع اين دنيا را آزمودم، بيازمايي مي مي‌خوري و غم نمي‌خوري.

(13) پيوسته تاج بزرگي بر تارك زيبايي تو استوار بماناد كه تو زينت و آرايش و طالع و درخور فرمانروايي و به مانند تاج سر ما هستي.

(14) باد صبا و گل به آرزوي زلف و چهره تو به عطر افشاني پرداخته و به جلوه گري در مي‌آيند.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type