غزل شمارهٔ ۴۵۸ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۵۸ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۵۸ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی

بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای

ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی

ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان

چند و چند از غم ایام جگرخون باشی

حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است

هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی

 

شرح ابیات غزل :

 

(1) ای دل، آن لحظه که از باده گلرنگ مست و از پا درآمده يی جاه و جلال تو بدون داشتن زر و سيم صد برابر از قارون بيشتر است.

(2) آنجا که به درويشان بی نياز مقام بالانشينی و سروری می دهند اميدوارم که مقام تو از همه بالاتر باشد.

(3) لازمه برداشتن اولين گام، در راه خطرناک منزل ليلی (معشوق) اين است که مجنون باشی.

(4) نقطه اصلی شروع دايره عشق را به تو نشان دادم. زنهار که فراموش کنی و گرنه تا به خود بيايی می بينی که از دايره بيرون رفته ای.

(5) قافله حرکت کرد و تو در خواب ماندی و بيابان پيش روست. کی حرکت می کنی؟ نشان راه را از که می‌پرسی؟ چه کار می کنی؟ چه حالی داری؟

(6) اگر در دل آرزوی تاج سلطنت داری، حتی اگر از دودمان جمشيد و فريدون هم هستی، جوهر ذاتی خود را نمايان ساز.

(7) جامی از شراب سرکش و جرعه يی از آن به اطراف بپاش. تا کی و چند از دست غم ايام اندوهگين و نگرانی؟

(8) حافظ، از درويشی و تهيدستی منال که اگر اينگونه و مانند اين غزل شعر می سرايی، هيچ انسان خوش قلبی روا نمی دارد که تو برای معيشت افسرده و اندوهگين باشی.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type