غزل شمارهٔ ۴۷۱ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۷۱ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۷۱ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

ز دلبرم که رساند نوازش قلمی

کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی

قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق

چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی

بیا که خرقه من گر چه رهن میکده‌هاست

ز مال وقف نبینی به نام من درمی

حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل

پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی

طبیب راه نشین درد عشق نشناسد

برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی

دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم

به آن که بر در میخانه برکشم علمی

بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند

به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی

دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است

اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی

نمی‌کنم گله‌ای لیک ابر رحمت دوست

به کشته زار جگرتشنگان نداد نمی

چرا به یک نی قندش نمی‌خرند آن کس

که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی

سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست

جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی

 

شرح ابیات غزل :

 

(1) چه كسي از محبوب من نامه محبت آميزي براي من مي آورد؟ اگر قاصد باد صبا مانند هميشه به ما لطف دارد كجاست؟

(2) سنجيدم و دريافتم كه در راه عشق، چاره جويي و استدلال عقل، همانقدر مؤثر است كه شبنمي بر دريا تأثير مي گذارد.

(3) بيا و بنگر كه هر چند خرقه من (در اثر تهيدستي) پيوسته در گرو ميكده‌ها ست. (خوشبختانه) از مال وقف درهمي به نام من در جائي منظور نشده است .

(4) مباحثه و مشاجره (بر سر مسئله جبر و اختيار) سبب دردسر و گرفتاري است. ساغر شراب برگير و لحظاتي از زندگاني را به آسودگي سپري كن.

(5) دوره گردي كه مدعي طبابت است از درد عشق چيزي نمي داند. اي دلمردهِ افسرده خاطر، به دنبال طبيبي باش كه نفس روح بخش عيسي را داشته باشد.

(6) دلم از رياكاري و تملق گويي و پوشيده كاري هاي بي ثمر گرفته است چه بهتر كه يكراست به در ميخانه رفته، در آنجا بيرق اقامت برافرازم.

(7) بيا (و ببين) كه عارفان فارغ از گذشته و آينده و طرفداران حال، هر دو جهان را با يك پياله شراب زلال و معاشرت با زيبا روئي مبادله مي كنند.

(8) پيوسته در ناز و نعمت به سر بردن با راه و رسم عشق، همخواني ندارد. اگر رفيق مائي تلخي و گزندگي غم را پذيرا باش.

(9) گله نمي كنم اما ابر مهر و محبت دوست بر كشتزار تشنه مردم جگر سوخته نمي نباريد.

(10) چرا كسي را كه با يك بند نِيِ قلم خويش صد گونه شكر فشاني كرده است با يك نِي قند و نيشكر راضي نگه نمي دارند.

(11) شاها، به غير از دعاي شبانه و راز و نياز صبحانه براي قدرشناسي از تو، كار ديگري از دست حافظ بر نمي‌آيد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type