غزل شمارهٔ ۴۷۵ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۷۵ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۷۵ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی

چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم

ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی

تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه

هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام

چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی

گویی بدهم کامت و جانت بستانم

ترسم ندهی کامم و جانم بستانی

چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند

بیمار که دیده‌ست بدین سخت کمانی

چون اشک بیندازیش از دیده مردم

آن را که دمی از نظر خویش برانی

 

شرح ابیات غزل :

 ١ -مردمان گفتند كه تو در زيبايى يوسف ثانى هستى؛اما چون به دقت نگاه كردم ديدم كه به‌راستى بهتر از او هستى!

٢ -اى پادشاه زيبارويان،هنگامى كه به خنده‌هاى شيرين لب مى‌گشايى،دل‌رباتر و جذاب‌تر از آنى كه بگويم تو شيرين روزگار خود هستى![مقصود از شيرين،معشوقه‌ى خسرو پرويز پادشاه‌ساسانى است كه مطابق روايت نظامى(در مثنوى خسرو و شيرين خود)،زيبايى‌اش در اوج كمال بوده‌است.]

٣ -دهانت را نمى‌توان به غنچه مانند كرد؛زيرا كه هرگز دهان غنچه به تنگى و كوچكى دهان تو نيست.

4-صد بار گفتى كه از دهان خود كام تو را مى‌دهم؛چرا مانند سوسن آزاده سراپا زبان هستى؟

[يعنى چرا فقط وعده مى‌دهى و عمل نمى‌كنى؟مقصود از سوسن آزاده،سوسن سفيد است كه پنج‌برگ و پنج كاسبرگ دارد و معمولا برگ‌هاى آن را به زبان مانند مى‌كنند.از اين رو به آن سوسن ده‌زبان هم مى‌گويند.«چرا جمله زبانى»ناظر بر همين ويژگى سوسن است.گويى سراپاى سوسن زبان‌است.]

۵ -مى‌گويى آرزوى تو را برآورده مى‌كنم و در عوض جانت را مى‌گيرم!مى‌ترسم كه جانم را بستانى‌
اما به آرزويم نرسانى!

6-تير خدنگ چشم بيمار تو،از سپر جان مى‌گذرد.كسى،هرگز بيمارى چنين نيرومند و سخت‌ كمان نديده است![چشم يار را به سبب خمارى آن،به بيمارى مانند كرده و نگاه‌هاى او را به تيرخدنگ و نهايتا جان عاشقان را به سپرى كه اين تير از آن مى‌گذرد.و آن گاه اعجاب كرده است كه‌كدامين بيمار مى‌تواند چنين كمان‌دار و تيرانداز ماهرى باشد؟]

٧ -كسى كه تو او را از نظر بيندازى،مانند اشكى كه از چشم فرو مى‌غلتد،از چشم مردم خواهد
افتاد.[از نظر خويش برانى،به كنايه يعنى عنايت و توجه از او برگيرى.و از چشم مردم افتادن،كنايه ازخوار و بى‌مقدار شدن است.در عين حال با كلمه‌ى افتادن بازى زيبايى كرده و به مفهوم دوم آن يعنى‌غلتيدن و فرو افتادن اشك از چشم نيز نظر داشته است.]

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type