غزل شمارهٔ ۴۷۹ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۴۷۹ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۴۷۹ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی

برگ صبوح ساز و بده جام یک منی

در بحر مایی و منی افتاده‌ام بیار

می تا خلاص بخشدم از مایی و منی

خون پیاله خور که حلال است خون او

در کار یار باش که کاریست کردنی

ساقی به دست باش که غم در کمین ماست

مطرب نگاه دار همین ره که می‌زنی

می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت

خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی

ساقی به بی‌نیازی رندان که می بده

تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی

 

شرح ابیات غزل :

 ١ -صبح است و از ابر بهمن ماه،قطره‌هاى باران فرو مى‌چكد؛(اى ساقى!)ساز و برگ‌شراب‌نوشى صبحگاهى را فراهم كن و جام يك منى بده.

٢ -در درياى مائى و منى گرفتار شده‌ام!شراب بده تا مرا از مائى و منى برهاند.[مائى و منى يعنى‌
خودبينى و غرور و تكبّر.درياى مائى و منى تشبيه است و صبوح،هم شراب صبحگاهى است و هم‌مراسم و زمان نوشيدن آن.]

٣ -خون پياله را بنوش؛زيرا كه خون پياله حلال است و در كار يار باش كه شايسته‌ترين كار
است.[خون پياله استعاره از شراب است.در ار يار باش،يعنى فقط به عشق يار بينديش.]

4-اى ساقى آماده باش؛زيرا كه غم در كمين ما نشسته است.اى مطرب همين آهنگى را كه‌ مى‌نوازى،ادامه بده.

۵ -شراب بده؛زيرا كه چنگ سر به گوش من آورد و گفت:پند اين پير خميده قامت را بشنو و زندگى را به خوشى بگذران![مقصود از پير خميده قامت يا پير منحنى،همان چنگ است.]

۶ -پس اى ساقى،تو را به بى‌نيازى رندان سوگند مى‌دهم،شراب بده تا از صداى آوازه خوان‌
مجلس بشنوى كه:هو الغنىّ.[هو الغنى،يعنى او بى‌نياز و مستغنى است،ضمن اشاره به آيه‌ى  ٢۶ -سوره‌ى لقمان،به صورت دو پهلو به كار رفته.يعنى علاوه بر مفهوم اصلى آن يعنى نسبت دادن‌بى‌نيازى به خداوند،عارف بى‌نياز و رها از تعلقات را نيز در نظر دارد.مى‌گويد:صداى آوازه خوان نيز ازبى‌نيازى رندان حكايت مى‌كند!و مى‌گويد:رندان،وارسته و بى‌نيازند!]

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type