غزل شمارهٔ ۷۱

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۷۱

غزل شمارهٔ ۷۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند

عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش

زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است

کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب

کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو

کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود

خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست

عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست

 

 

(۱) زاهد ظاهربین و قشری که حکم به ظاهر می‌کند از شیوه و طرزتفکر باطنی ما آگاهی ندارد و درباره ما هر نظریه‌یی بدهد هیچ‌گونه نارضایتی و اکراه در ما ایجاد نمی‌کند و بدان بی‌اعتناییم.

(۲) برای پوینده راه عرفان وطریقت هرپیش‌آمدی که بکند در خیر وصلاح اوست (زیرا) آنکه به راه راست می‌رود هرگز گمراه نمی‌شود.

(۳) تا بازی چگونه روی نشان دهد و تا مهره رخ چسان حرکت کند، عجالتاً ما سربازی را به حرکت در می‌آوریم تا به بینیم چه می‌شود. رندان در بازی شطرنج هرگز شتابانه مهره شاه را به حرکت درنمی‌آورند.

(۴) این افلاک بلند و متنوع ساده وبسیار نقش کنایات از برای چیست؟ هیچ دانایی سر از این معمای خلقت درنمی‌آورد.

(۵) پروردگارا! این چه نیازی و ضابطه حکیمانه نیرومندی است که در تو بر سرنوشت ما موجود و مؤثر است که با همه نارضاییهای مشهود، حتی با کشیدن آهی هم امکان اعتراض نداریم.

(۶) گویی حسابدار دیوان محاسبات ما حساب سرش نمی‌شود و از روز حساب باکی ندارد که بر بالای فرمان و ابلاغ برقراری وظیفه صادره‌‌اش مهر و نشان رسمی و نافذ حَسبهٌ‌لِلّه نزده است.

(۷) در درگاه خداوندی دربان و حاجب متکبر و مردم‌آزار وجود ندارد هرکه می‌خواهد بیاید، بیاید و هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید.

(۸) بر درمیخانه رفتن کار مردمان پاکدل و بی‌ریاست. اهل ریا و خودفروشان متکبر را راهی به کوی می‌فروشان نیست.

(۹) هر ایراد و اشکالی باشد دراندام نامتناسب و بی‌قواره ماست و گرنه خلعتی که تو می‌بخشی برقد و بالای هیچ ‌کس نارسا و کوتاه نیست.

(۱۰) من بنده درگاه و اراتمند دائمی آن پیر می‌فروش خراباتی‌ام که لطف و اعتنای او همیشگی ودائمی است وگرنه توجه شیخ و زاهد گاهی شامل حال من می‌شود و گاهی هم نمی‌شود.

(۱۱) اگر حافظ، صدرنشین مجالس و در رأس امورنیست از بلند‌نظری و فروتنی اوست. او عاشق دردی‌کشی است که در بند مال و جاه نمی‌باشد.

 

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type