غزل شمارهٔ ۸۲

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۸۲

غزل شمارهٔ ۸۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت

آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین

کس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش

آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم

سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

از پای فتادیم چو آمد غم هجران

در درد بمردیم چو از دست دوا رفت

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست

در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید

هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه

زان پیش که گویند که از دار فنا رفت

 

معانی ابیات غزل

(۱) آن ترک زیباروی که دیشب ما را ترک گفت چه اشتباهی از ما دید که به راه خطا (به سوی خطا) رفت.

(۲) از آن لحظه که آن نور دیده از نظرم دور شده هیچ کس به درستی نمی‌داند که از دیدگان من چه اشکهایی ریخته شده است.
(۳) دودی که بر اثر سوز و گداز جگر، از سر ما بلند شد از سر شمع آتش به دل گرفته برنخاست.

(۴) در نبودن و در اثر دوری او پیوسته از چشمان اشکبار سیلاب سرشک جاری و طوفان بلا ایجاد شد.

(۵) دراثر اندوه دوری او از پای درآمدیم و به سبب ازدست دادن آن دارو دست از جان شستیم.

(۶) دل بر این گواهی می‌داد که با دعا کردن می‌توان نعمت وصال از دست رفته‌‌اش را باز یافت، (ومن) مدت مدیدی است که عمررا بر سر دعا گذاشته‌ام.

(۷) در حالی که قبله اینجا نیست چگونه محرم شده و احرام ببندیم و زمانی که صفا از مروه رفته است چه سان سعی صفا و مروه بجا آوریم.

(۸) طبیب، دیروز به هنگام عیادت من با اندوه تمام گفت افسوس که بیماری تو از توانایی مداوا فراتر رفته است.

(۹) ای دوست به دیدار و برای پرسش حال حافظ قدم رنجه کن، پیش از آنکه بگویند او از این دنیا رفت.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type