غزل شمارهٔ ۹۸

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۹۸

غزل شمارهٔ ۹۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح

صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح

سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات

بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح

ز چین زلف کمندت کسی نیافت خلاص

از آن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح

ز دیده‌ام شده یک چشمه در کنار روان

که آشنا نکند در میان آن ملاح

لب چو آب حیات تو هست قوت جان

وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح

بداد لعل لبت بوسه‌ای به صد زاری

گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح

دعای جان تو ورد زبان مشتاقان

همیشه تا که بود متصل مسا و صباح

صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ

ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح

 

 

شرح غزل

١ -اگر در آيين تو ريختن خون عاشقان روا و حلال است و تو اين كار را به خير و صلاح مى‌دانى، صلاح ما نيز در همين است.

 ٢ -سياهى گيسوى تو ظلمت‌زا و سپيدى روى تو شكافنده‌ى صبح و روشنايى است.

 ٣ -كسى از چين و شكن زلف تو رهايى نيافته است،بنابراين رهايى و رستگارى از تير نگاه و

كمان ابروان تو چگونه ممكن است؟[به ترتيب زلف و ابرو و نگاه معشوق را به كمند،كمان و تير تشبيه‌كرده كه هيچ كس از گزند آن‌ها در امان نيست و اگر گرفتار شد رهايى نمى‌يابد!]

 ۴ -از چشمانم مانند چشمه،اشك روان است،آن چنان كه حتى كشتيبان نيز نمى‌تواند در آن شنا كند!

5-لب تو-كه مانند آب چشمه‌ى حيات است-نيرو بخش جان ماست و وجود خاكى ما از آن لذت‌

و نشاط شراب را مى‌يابد.[در نسخه‌ى سودى به جاى ذكر رواح(-ذكر شبانگاهان)،لذت راح(-لذت‌شراب)آمده كه به لحاظ معنى مناسب‌تر است و مصراع دوم با توجه به اين نسخه،معنى شده است.]

 ۶ -با التماس زياد از لب لعل تو بوسه‌اى گرفتم و دلم با اصرار زياد به كام خود رسيد.

7-هميشه،تا زمانى كه صبح و شام به دنبال هم مى‌آيند و به هم متصل مى‌شوند،ورد زبان‌ مشتاقان دعا كردن به جان توست.

 ٨ -اى حافظ!از ما صلاح و توبه و تقوا توقع نداشته باش؛زيرا كسى از رند و عاشق و ديوانه،خير و صلاح نمى‌يابد!

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type