غزل شمارهٔ ۱۰۶۲

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۰۶۲

غزل شمارهٔ ۱۰۶۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

احتیاجم خجلت از احباب برد

سوخت دل تا رخت درمهتاب برد

عمر رفت و آهی از دل‌ گل نکرد

ساز من آب رخ مضراب برد

آه عیش‌ گوشهٔ فقرم نماند

سایهٔ دیوار رفت و خواب برد

آینه آخر به صیقل‌گشت‌گم

بسکه رفتم خانه را سیلاب برد

داشتم تحریر خجلت‌نامه‌ای

تا کنم تکلیف قاصد آب برد

بی‌غرض خلقی ازین حرمان‌سرا

رفت و داغ مطلب نایاب برد

غنچه‌ها شرم از شکفتن باختند

خنده آخر زین چمن آداب برد

قامت خم عجز می‌خواهد ز ما

سجده باید پیش این محراب برد

محرم سیر گریبان کس مباد

زورق ما را که در گرداب برد

برکه نالم بیدل از بیداد چرخ

خواب من آواز این دولاب برد

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type