غزل شمارهٔ ۱۳۰۸

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۳۰۸

غزل شمارهٔ ۱۳۰۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

زان نشئه‌ که قلقل به لب شیشه دواند

صد رنگ صریر قلمم ریشه دواند

چون شمع اگر سوخت سر و برگ نگاهم

خاکستر من شعله در اندیشه دواند

از عشق و هوس چاره ندارم چه توان‌ کرد

سعی نفس است این‌که به هرپیشه دواند

خار و خس اوهام ‌گرفته‌ست جهان را

کو برق ‌که یک ریشه درین بیشه دواند

در ساز وفا ناخن تدبیر دگر نیست

فرهاد همان بر سر خود تیشه دواند

آنجا که خیالت چمن‌آرای حضور است

مژگان به صد انداز نگه ریشه دواند

در بزم تو شمعی به‌ گداز آمده وقت است

رنگی به رخم غیرت هم پیشه دواند

محو است به خاموشی مستان نگاهت

شوری ‌که نفس در نفس شیشه دواند

بیدل‌ گهر نظم‌ کسی راست‌ که امروز

در بحر غزل زورق اندیشه دواند

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type