غزل شمارهٔ ۱۳۶۱

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۳۶۱

غزل شمارهٔ ۱۳۶۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

مصوران به هزار انفعال پیوستند

که طرهٔ تو کشیدند و خامه نشکستند

ز جهل نسبت قد تو می‌کنند به سرو

فضول چند که پامال فطرت پستند

به رنگ عقد گهر وا نمی‌توان کردن

دلی‌که در خم زلف تواش گره بستند

ز آفتاب گذشته است مد ابروبت

کمانکشان زه ناز پر زبردستند

دماغ‌سوختگان بیش از این وفا نکند

سپندها به صد آهنگ یک صدا جستند

ز شام ما مکش ای حسرت انتظار سحر

به دور ما قدح آفتاب بشکستند

در این محیط ادب کن ز خودنمایی‌ها

حباب و موج همان نیستند اگر هستند

ادب ز مردمک دیده می‌توان آموخت

که ساکنند اگر هوشیار اگر مستند

ز وضع شمع خموش این نوا پرافشان است

که شعله‌ها همه خود را به داغ دل بستند

به ذوق وحشت آن قوم سوختم بیدل

که ناله‌وار چو برخاستند، ننشستند

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type