غزل شمارهٔ ۱۳۶۴

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۳۶۴

غزل شمارهٔ ۱۳۶۴زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

محفل هستی به تحریک دلی آراستند

دانه‌ای در شوخی آمد حاصلی آراستند

ذره تا خورشید بال‌افشان‌انداز فناست

عرصهٔ امکان ز رقص بسملی آراستند

عقدهٔ‌ کار دو عالم دستگاه هوش بود

بیخودان آسانی از هر مشکلی آراستند

دل غبار آورد و چشمی‌ گشت با نم آشنا

غافلان هنگامهٔ آب وگلی آراستند

کعبه و بتخانه نقش مرکز تحقیق نیست

هرکجاگم‌گشت ره سرمنزلی آراستند

قلزم دل را کناری در نظر پیدا نبود

گرد حیرت جلوه‌گرشد ساحلی آراستند

ساده بود آیینهٔ امکان ز تمثال دویی

مشق حق‌ کردند و فرد باطلی آراستند

بی‌نیازبها به توفان عرق داد احتیاج

کز نم خجلت جبین سایلی آراستند

چون جرس از بسکه پیش‌آهنگ ساز وحشتیم

گرد ما برخاست هرجا محملی آراستند

دست هر امید محکم داشت دامان دلی

یاس تا بیکس نباشد بیدلی آراستند

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type