غزل شمارهٔ ۱۳۶۷

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۳۶۷

غزل شمارهٔ ۱۳۶۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند

ناموس پر افشانی پروانه نهفتند

آشفتگیی داشت خم طرهٔ لیلی

در پیچش موی سر دیوانه نهفتند

همواری از اندیشهٔ اضداد بهم خورد

چون اره دم تیغ به دندانه نهفتند

از سلسلهٔ خط خبر نقطه مپرسید

تا ریشه قدم زد به جنون دانه نهفتند

شد هستی بی‌ پرده حجاب عدم ما

در گنج عیان صورت ویرانه نهفتند

در چاک گریبان نفس معنی رازیست

باریکی آن مو به همین شانه نهفتند

نا محرم دل ماند جهانی چه توان‌ کرد

هر چند که بود آینه در خانه نهفتند

بی‌ سیر خط جام محال است توان یافت

آن جاده ‌که در لغزش مستانه نهفتند

در پردهٔ آن خواب که چشم همه پوشید

کس نیست بفهمد که چه افسانه نهفتند

کار همه با مبتذل یکدگر افتاد

فریاد که آن معنی بیگانه نهفتند

حسرت به دل از مطلب نایاب جنون‌ کرد

خمیازه عنان‌ گشت چو پیمانه نهفتند

بیدل به تقاضای تعین چه توان‌کرد

پوشیدگیی بود که در ما نه نهفتند

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type