غزل شمارهٔ ۱۴۱۷

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۴۱۷

غزل شمارهٔ ۱۴۱۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

اگر معنی خامشی ‌گل کند

لب غنچه تعلیم بلبل ‌کند

بساط جهان جای آرام نیست

چرا کس وطن بر سر پل‌ کند

درین انجمن مفلسان خامشند

صراحی خالی چه قلقل ‌کند

قبا کن در بن باغ‌،جیب طرب

که از لخت دل غنچه فرگل‌ کند

زبان را مکن پر فشان طلب

مبادا چراغ حیا گل‌کند

مکش سر ز پستی‌ که آواز آب

ترقی بقدر تنزل‌ کند

چه سیل است یارب دم تیغ او

که چون بگذرد از سرم پل‌ کند

من‌ و یاد حسنی که در حسرتش

جگر دامن ناله پرگل کند

ز رمز دهانش نباید اثر

عدم هم به خود گر تامل ‌کند

ز بیداد آن چشم نتوان‌ گذشت

دلی را که او خون کند مل کند

ز بس قهر و لطفش همه خوش‌اداست

نگه می‌کند گر تغافل ‌کند

دلت بی‌دماغ‌ست بیدل مباد

به تعطیل‌، حکم توکل‌کند

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type